شهید "حاج اكبر آقابابایى " فرمانده عملیات نیروى قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود. حاج اكبر چند سال پیش عوارض شیمیایىاش عود كرد و در شهریور ماه سال 1375 شهید شد. قرار نیست از حاج اكبر صحبت كنیم بلكه قرار است یكى از صحبتهاى او را بخوانیم.
این عملیات از عملیات هایى بود كه آن طور كه باید روى آن تبلیغ نشد و خیلى از برادران از كم و كیف عملیات اطلاع پیدا نكردند.
بعد از تصرف فاو توسط رزمندگان اسلام و شكستهاى بعد رژیم بعثى، دشمن با خط و مشى جدید شروع كرد به بمباران تاسیسات نفتى و زدن مراكز اقتصادى ایران كه البته این خط مشى هم از خودش نبود؛ زیرا از یك طرف قیمت نفت را به پایینترین سطح آن رساندند و از طرف دیگر مراكز نفتى و اقتصادى ایران را با هواپیماها و سلاحهایى كه غربىها در اختیار صدام قرار دادند بمباران كردند؛ یعنى همزمان با كم شدن قیمت نفت شروع كردند صنایع ما را زدن. خب، ضربات اقتصادى براى زیر فشار قرار دادن ایران بود و ما بایستى براى مقابله اقدام نماییم.
چندین راه داشتیم، یكى استفاده از هواپیما و موشك بود كه خب ما محدودیتهایى در این زمینه داشتیم. یكى هم استفاده از همان سلاحى بود كه اول جنگ تاكنون از آن استفاده كردهایم و آن سلاح ایمان و جهاد بود كه با یك عملیات چریكى گسترده به تاسیسات نفتى و اقتصادى عراق ضربه بزنیم؛ لذا بعد از عملیاتهاى كربلاى 2 و 3 كه باز خود عملیات كربلاى 3 كه در اثر تلاش و ایثار و از خودگذشتگى بچههاى لشكر 14امام حسین(علیه السلام) در دریا و گرفتن اسكله الامیه بود و پیروزى كه در این رابطه به دست آمد، لازم بود به منابع اقتصادى عراق ضربهاى محكم زده شود كه عملیات فتح یك برنامه ریزى شد. باانجام این عملیات عراق مجبور مىشد حداقل یكى دو لشكر خود را به كردستان بكشد كه این به نفع ما در جنگ بود و هم اینكه با حضور ما در این عملیات مىتوانستیم ضربه اقتصادى گستردهاى در كركوك به دشمن وارد نماییم.
عملیات كركوك یك عملیاتى بود كه براى اولین بار مىخواست داخل خاك عراق انجام شود و براى اولین بار بود كه با اتحادیه میهنى كردستان مىخواستیم یك عملیات علیه صدام را به انجام برسانیم. نیروهایى كه مىخواستند داخل خاك عراق بروند دو تا مشكل داشتند. یكى اینكه به اتحادیه میهنى كردستان عراق اعتماد نداشتند؛ چون واقعا به جلال طالبانى نمىشد اعتماد كرد؛ چون اصلا معروف بودند به كسانى كه هر لحظهاى به یك سمت مىروند و البته آنها دنبال منافع خودشان هستند، آنها چند بار با صدام كنار آمده و بر علیه ما جنگ كرده بودند؛ ولى حالا نماینده فرستاده بودند و آمادگى براى همراهى با جمهورى اسلامى علیه رژیم بعثى را اعلام كرده بودند.
عملیات كركوك یك عملیاتى بود كه براى اولین بار مىخواست داخل خاك عراق انجام شود و براى اولین بار بود كه با اتحادیه میهنى كردستان مىخواستیم یك عملیات علیه صدام را به انجام برسانیم. نیروهایى كه مىخواستند داخل خاك عراق بروند دو تا مشكل داشتند. یكى اینكه به اتحادیه میهنى كردستان عراق اعتماد نداشتند؛ چون واقعا به جلال طالبانى نمىشد اعتماد كرد؛ چون اصلا معروف بودند به كسانى كه هر لحظهاى به یك سمت مىروند و البته آنها دنبال منافع خودشان هستند، آنها چند بار با صدام كنار آمده و بر علیه ما جنگ كرده بودند؛ ولى حالا نماینده فرستاده بودند و آمادگى براى همراهى با جمهورى اسلامى علیه رژیم بعثى را اعلام كرده بودند
حالا ما مىخواستیم برویم با كسى كه بر علیه ما جنگ كرده بود بایستیم و عملیات كنیم. خیلى شرایط روحى عجیبى مىخواست. این اولین ویژگى آن عملیات بود؛ لذا برادرانى كه داشتند مىرفتند داخل خاك عراق بایستى اعتماد مىكردند به همینها و در عمق خاك عراق وارد مىشدند. و عملیات به آن عظیمى را در كركوك انجام مىدادند. این یكى از ویژگىها بود كه در داخل عراق 45 روز مانده بودیم و بعدش هم اصلا خبر نداشتیم كه عراق آن روز، براى سر هر ایرانى جایزه تعیین كرده بود؛ چون خبردار شده بود! براى سر هر ایرانى دویست هزار دینار آن روز كه هر دینارى برابر 68 تومان ما بود قرار داده بود! بعضى شبها خبر مىرسید كه اینها احتمالاً مىخواهند ترتیب همه را بدهند؛ لذا بچهها مسلح مىشدند و مىخوابیدند.
یكى دیگر از ویژگىها این بود كه در آن زمان تعدادى قابل توجه از پاسداران باید مىرفتند داخل خاك عراق و مرز هم داشت بسته مىشد. در رفتن به داخل از مسیرهایى باید مىرفتیم كه در كمین نیفتیم و ما توى اون عملیات یك مقطعاش 24 ساعت پیاده راه رفتیم یعنى از ساعت 2 امروز تا فردا ساعت 2 یكسره پیاده راه رفتیم؛ فقط نماز و 24 ساعت تو كوه مىرفتیم و از سلیمانیه عبور كردیم رسیدیم به كركوك.
تو این عملیات از سلاح سنگین هم مىخواستیم استفاده كنیم. برادران سلاحها را از مرز از زیر پاى پاسگاههاى عراق وارد عراق كردند و در منطقهاى در سلیمانیه نگهدارى كردند. بیش از 3 هزار بار قاطر ظرف ده شب وارد عراق شد كه خب حساب كنید سلاحها بود، مهمات بود، مقدارى هم كمكهاى تغذیهاى كه البته بیشتر سلاح و مهمات بود بیش از سه هزار گلوله، بیش از 10 قبضه از یك نوع سلاح. حالا اسم سلاحها را به خاطر بردش نمىآورم و 13 قبضه هم از یك نوع سلاح دیگر سلاح و سلاحهاى مختلف، تیربار و دوشیكا به خاطر ضد هوایى و پدافند هوایى، تصور كنید بیش از 3 هزار گلوله خمپاره را مىخواهى ببرى در عمق 150 كیلومتر داخل عراق با این راه محدود و پركمین و در كوه. من یادم هست كه سه هزار بار قاطر یعنى 10 شب و هر شب 300 قاطر از یك مسیر كه باز كرده بودیم فقط تداركات این عملیات را حمل كردند.
به هر حال سلاحها و مهمات بایستى از جاده بوكان سلیمانیه عبور مىكرد و نفرات هم همین طور. در این جاده فاصله پاسگاههاى دشمن بیش از 800 تا 1000 متر بود و بچهها بایستى سلاح و مهمات را از بین این پاسگاهها عبور مىدادند: البته در بعضى جاها هم فاصله تا 2 كیلومتر مىرسید. به خاطر همین نیروهایى در نظر گرفته شد براى پایگاهها كه اگر یك موقع خواستند تیراندازى كنند بریزند و آن را خلع سلاح كنند و سلاحها و مهماتها را عبور دهند.
بعد هم این سلاح و مهمات را از سلیمانیه تا نزدیكىهاى كركوك كه دشمن روى ارتفاعات اطراف شهر پایگاه داشت ما با 20 تا 30 تراكتور و ماشینهاى 10 تن و شورولت و تویوتا بردیم؛ یعنى همه امكانات را با ماشین بردیم، حتى با استفاده از یك تاكتیك حدود 700 گلولهمان را از وسط شهر سلیمانیه عبور دادیم داخل منطقه؛ البته نفراتمان پیاده رفتند به خاطر اینكه مسیرها ناامن بود.
وقتى بعضى اینها را براى مسوولین مىگفتیم باور نمىكردند!كردستان عراق موقعیتاش مناسب بود براى این كارها؛ ولى مسوولین باورشان نمىشد، حتى در این عملیات باور نمىكردند كه ما مىتوانیم تا كركوك برویم؛ در صورتى كه كركوك چیزى نیست، ما تا موصل هم مىتوانیم برویم، تا بغداد هم مىتوانیم برویم؛ یعنى عراق شرایطى دارد در داخل خاكش - بالاخص در شرایط موجود - كه پیش مرگها مىگفتیم ما را ببرید كربلا، اینها مىگفتند حیف كه یك مقدار جوانید؛ چون عراق جوان اندازه شما نیست كه بگردد. همه توى جبهه هستند، مىگفتند اگر یك مقدارى مسن بودید ما شما را تا كربلا مىبردیم .خب، یك بدشانسى كه داشتیم این بود كه جوان بودیم.
نظرات شما عزیزان: